1396/9/14، 12:35 صبح
شايع است كه هنرمند بزرگ ايتاليايي آركانجلو كورلي (1653-1713) مستمعين خود را باچشماني قرمز چونان آتش كه در حدقه چشم در چرخش سكر آور مرگ بوده است وحشت زده مي ساخته است . پاگانيني افسانه اي ( 1782- 1840) نيز در زماني كه يكي از سيمها پاره شده بود به تعمدي نواختن ترسناك يكي از قطعات هنرمندانه خود متهم شده بود.
اما امروزه زمان تغيير يافته است .در سالن هاي بزرگ جهان ، مشاهير ويولن جهان به آرامي به مركز صحنه راه ميابند ، براي لحظاتي شنودگان خود را مورد ارزيابي قرار ميدهند ، لحظاتي سكوت ، تكان دادن سر براي نوازنده ي همراه و حركت به سوي اجراي قطعه .
ايزاك استرن از رشد يافتگان هنرمند همين مكتب ويولن ، كسي است كه تكنيك زيباي استادان گذشته را به گرمي هوش و ذكاوت خود آميخت و ذوق را به درجه ي هنر متعالي نمود . اما ويولن گوارنري استرن هنوز از سبك نواخته هاي پاگانيني برجا مانده بود و بطور قابل ملاحظه اي، سازي سركش مينمود . اما موسيقيدانان و حتي اركسترهاي بزرگ نيز از جايگزيني بخش سازهاي زهي خود با اين قبيل سازها كه به ندرت امكان اجاره آنها وجود دارد امتناع ميورزند . استرن و چهار نوازنده بزرگ ديگر تكنوازي ويولن را به مرتبه اي رهنمون شدند كه در هر عصري، اثري جز رشك برجاي نخواهد گذاشت . همپايه ي استرن در جايگاه شگرف جهاني : زينو فرانچسكاتي ، داويد اويستراخ ، ناتان ميلستين و ياشا هايفتز .
استرن و فرانچسكاتي هر يك داراي تفاوتهاي فردي بارزي بودند اما موسيقي آنها بازتابي بود كه فرانچسكاتي آنرا سبك جهاني ميناميد . آميزه اي از مكتب رمانتيك روسي با روشنفكري آلماني و نازك طبعي فرانسوي . استرن ترجيح ميداد اين آميزه را در عوض جهاني ، امريكايي مورد خطاب قرار دهد و خود او بهترين مثال آن بود . متولد كرمينز روسيه ، اما پيش از يكسالگي توسط والدينش به سانفراسيكو اورده شد و سمفوني سانفراسيسكو كه زاييده روسيه بود به مطالعه پرداخت و تحت تعليم نوآم بليندر قرار گرفت . سپس به گوش كردن قطعات فرتز كريسلر اتريشي و اگونه يساي بلژيكي پرداخت .
چيزي كه باعث افتراق اين تركيب شگرف ميشد همانا طريقه نواختني بود كه به بهترين عبارت تحت عنوان گرمي رومانتيك اسلاوي و لحن سليس و نرم تحت انظباط و سيطره نافذ خيال موسيقيايي توصيف گرديده است .
استرن ويولنيست ، رغبت دانش پژوهي خود را به شدت در زمينه ي تحليل موسيقي و عدم رغبت براي تمرينات تكنيكي گسترش داد( اگرچه معماي آرشه كشي يكبار وي را به سمت مطالعه آناتومي دست و بازو و نيروهاي محرك ان رهنمون شد ). استرن - فرزند نقاش ساختمان – در سن 17 سالگي مانهاتان را اولين جايگاه خود ساخت . ( من چيزي بيشتر از موتزارت نداشتم ) اما ميبايست براي كاميابي درحرفه ي كنسرت هفت سال ديگر نيز صبر كند . حالا ديگر او بالاجبار هميشه در اجراي كنسرت بود و كمتر در خانه ي خود در مانهاتان حضور داشت . شايد حتي قابل تصور نيز نباشد 125 كنسرت و تكنوازي در سال .
اگرچه استرن اجراكننده استادانه و درخشان آثار بتهوون و برامس بود اما تنها ويولنيستي بود كه به صورت منظم آثار مدرن استاداني نظير پروكوفيف ، هيندرميث ، بارتوك ، برگ را اجرا مينمود . هر اجرايي ، آميزه اي از تكنيك با خمير مايه موسيقي در ميان داشت . وي يكبار گفته بود " من نميخواهيم فقط به عنوان يك ويولنيست شناخته شوم ، من ميخواهم يك نوازنده ي موسيقي باشم كسي كه تصادفا با ساز ويولن برخورد داشته است . اين جاه طلبي وي كمندي براي به دام انداختن وي توسط همتايش بود
اما امروزه زمان تغيير يافته است .در سالن هاي بزرگ جهان ، مشاهير ويولن جهان به آرامي به مركز صحنه راه ميابند ، براي لحظاتي شنودگان خود را مورد ارزيابي قرار ميدهند ، لحظاتي سكوت ، تكان دادن سر براي نوازنده ي همراه و حركت به سوي اجراي قطعه .
ايزاك استرن از رشد يافتگان هنرمند همين مكتب ويولن ، كسي است كه تكنيك زيباي استادان گذشته را به گرمي هوش و ذكاوت خود آميخت و ذوق را به درجه ي هنر متعالي نمود . اما ويولن گوارنري استرن هنوز از سبك نواخته هاي پاگانيني برجا مانده بود و بطور قابل ملاحظه اي، سازي سركش مينمود . اما موسيقيدانان و حتي اركسترهاي بزرگ نيز از جايگزيني بخش سازهاي زهي خود با اين قبيل سازها كه به ندرت امكان اجاره آنها وجود دارد امتناع ميورزند . استرن و چهار نوازنده بزرگ ديگر تكنوازي ويولن را به مرتبه اي رهنمون شدند كه در هر عصري، اثري جز رشك برجاي نخواهد گذاشت . همپايه ي استرن در جايگاه شگرف جهاني : زينو فرانچسكاتي ، داويد اويستراخ ، ناتان ميلستين و ياشا هايفتز .
استرن و فرانچسكاتي هر يك داراي تفاوتهاي فردي بارزي بودند اما موسيقي آنها بازتابي بود كه فرانچسكاتي آنرا سبك جهاني ميناميد . آميزه اي از مكتب رمانتيك روسي با روشنفكري آلماني و نازك طبعي فرانسوي . استرن ترجيح ميداد اين آميزه را در عوض جهاني ، امريكايي مورد خطاب قرار دهد و خود او بهترين مثال آن بود . متولد كرمينز روسيه ، اما پيش از يكسالگي توسط والدينش به سانفراسيكو اورده شد و سمفوني سانفراسيسكو كه زاييده روسيه بود به مطالعه پرداخت و تحت تعليم نوآم بليندر قرار گرفت . سپس به گوش كردن قطعات فرتز كريسلر اتريشي و اگونه يساي بلژيكي پرداخت .
چيزي كه باعث افتراق اين تركيب شگرف ميشد همانا طريقه نواختني بود كه به بهترين عبارت تحت عنوان گرمي رومانتيك اسلاوي و لحن سليس و نرم تحت انظباط و سيطره نافذ خيال موسيقيايي توصيف گرديده است .
استرن ويولنيست ، رغبت دانش پژوهي خود را به شدت در زمينه ي تحليل موسيقي و عدم رغبت براي تمرينات تكنيكي گسترش داد( اگرچه معماي آرشه كشي يكبار وي را به سمت مطالعه آناتومي دست و بازو و نيروهاي محرك ان رهنمون شد ). استرن - فرزند نقاش ساختمان – در سن 17 سالگي مانهاتان را اولين جايگاه خود ساخت . ( من چيزي بيشتر از موتزارت نداشتم ) اما ميبايست براي كاميابي درحرفه ي كنسرت هفت سال ديگر نيز صبر كند . حالا ديگر او بالاجبار هميشه در اجراي كنسرت بود و كمتر در خانه ي خود در مانهاتان حضور داشت . شايد حتي قابل تصور نيز نباشد 125 كنسرت و تكنوازي در سال .
اگرچه استرن اجراكننده استادانه و درخشان آثار بتهوون و برامس بود اما تنها ويولنيستي بود كه به صورت منظم آثار مدرن استاداني نظير پروكوفيف ، هيندرميث ، بارتوك ، برگ را اجرا مينمود . هر اجرايي ، آميزه اي از تكنيك با خمير مايه موسيقي در ميان داشت . وي يكبار گفته بود " من نميخواهيم فقط به عنوان يك ويولنيست شناخته شوم ، من ميخواهم يك نوازنده ي موسيقي باشم كسي كه تصادفا با ساز ويولن برخورد داشته است . اين جاه طلبي وي كمندي براي به دام انداختن وي توسط همتايش بود